وقتی بخشش یک سیب علامه مجلسی را نجات داد ...
وقتی بخشش یک سیب علامه مجلسی را نجات داد ...
?آیــت الله مجتهـــدی تهــرانـــی: ?
مرحوم مجلسی را در خواب دیدند، از او پرسیدند: در آن عالم با تو چه کردند؟
او گفت: من این دنیا کتاب نوشتم و کارها کردم، هیچ کدام به دادم نرسید، به جز یک کار. روزی یک سیب دستم بود. بچهای در بغل مادرش به آن سیب نگاه میکرد. من آن سیب را به او دادم و خودم نخوردم. همین کار من باعث خوشحالی آن بچه و مادرش شد، مرا نجات داد!
یعنی 110 جلد بحارالانوار و این همه تالیفات یک طرف و بخشیدن آن یک دانه سیب هم یک طرف.
پس گاه رضایت و خشنودی خدا در همین کار خیری است که الان آن را انجام دادی و به نظرت کوچک میآید، اما همین کار، تو را بهشتی میکند و خودت هم نمیدانی که به عنوان مثال رضایت و خشنودی خدا در همین ساک و چمدانی است که برای آن پیرمرد حمل کردی و پول کرایه تاکسیاش را هم دادی، حالا مرتب نماز بخوان و روزه بگیر...
?آیــت الله مجتهـــدی تهــرانـــی: ?
مرحوم مجلسی را در خواب دیدند، از او پرسیدند: در آن عالم با تو چه کردند؟
او گفت: من این دنیا کتاب نوشتم و کارها کردم، هیچ کدام به دادم نرسید، به جز یک کار. روزی یک سیب دستم بود. بچهای در بغل مادرش به آن سیب نگاه میکرد. من آن سیب را به او دادم و خودم نخوردم. همین کار من باعث خوشحالی آن بچه و مادرش شد، مرا نجات داد!
یعنی 110 جلد بحارالانوار و این همه تالیفات یک طرف و بخشیدن آن یک دانه سیب هم یک طرف.
پس گاه رضایت و خشنودی خدا در همین کار خیری است که الان آن را انجام دادی و به نظرت کوچک میآید، اما همین کار، تو را بهشتی میکند و خودت هم نمیدانی که به عنوان مثال رضایت و خشنودی خدا در همین ساک و چمدانی است که برای آن پیرمرد حمل کردی و پول کرایه تاکسیاش را هم دادی، حالا مرتب نماز بخوان و روزه بگیر...
ادامه مطلب
[ دوشنبه 94/2/7 ] [ 6:18 عصر ] [ بیژن مقدم ]